یک شنبه 14 ارديبهشت 1393 |
درد می کشد بغض . . .
وقتی اشک هم آرامش نمی کند . . . !
بعضی موقع ها
خنده دارترین خاطره
ساده ترین بهانه برایِ گریستن میشود
نظرات شما عزیزان:
سلام۰به آقاشايان گل وسلامي به پدرومادرت۰ظهر آخر سال بود که آقاشايان با مادر بزرگايش ومادرت توي بازار بودين آمدم نزديکت آقاشايان تورا بگيرم بوست کنم ولي از مادر بزرگت خجالت می کشيدم۰پسر توكه خيلي شلوغ كاري ولي بانمكي مادرت گفتند شايان پسر مظلومي هست۰ولي من که دوست داشتم از نزدیک ببینمت پسرشلوغ كاري بودي اگر دروغ ميگم پيراهن سبز ر�گي تنت بود۰شوخي كردم پسر خوبي هستي۰انشاالله که هميشه خوشحال شاداب وسربلند درکنار پدر ومادرت زندگي کني۰شايان جان گلم اينم تقديمي از طرف ابوذر
ممنون آقا ابوذر. مرسی که بهم سر میزنید . موفق باشید
ممنون خانمی
مرسی
من بوسه ای را می شناسم
که باید به خیابان رفت
و آن را از دنج ترین کوچه ها دزدید
شهر برای اتفاق های عاشقانه کوچک است
من دریایی را می شناسم
که عمقش به اندازه ی جیب های ماست
من فکر می کنم دنیا برای اتفاق های عاشقانه کوچک است...
ای جووووونم متن عالی بود
فقط بالایی:((
نویسنده : مامان شایان
|