پنج شنبه 27 فروردين 1393 |
یه زمانی تکواندو میرفتم
و حالا والیبال
خلاصه نشد برم مدرسه چین ثبت نام کنم بجاش رفتم سالن ورزشی محلمون والیبال ثبت نام کردم بلکه فرجی شه سر از تیم ملی درآوردیم رفتیم جام جهانی اونوقته که هی بیاین وبم نظر بذارین گیر یه امضاء باشین... ببین کی گفتم
نظرات شما عزیزان:
دوســتــ داشتنــت بــزرگـتــریــטּ نعـمـــت دنیـــاستــ
مــرا شـــاد مــــے ڪــنـد و لبــخنــد را بــــﮧ دنیـــایــم هــدیــﮧ مـــے ڪــند
حتــــے ایــטּ روزهــا گــاهـــے پـــرواز مـــے ڪـــنم
مــטּ ایــטּ دوســتــ داشتـــטּ را بیشتـــر از هــر چیـــز در ایـــטּ دنـیـــا دوســـت دارمــــ
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود
اکنون بزرگ شده ام مادرم را می خواهم , نه برای گرفتن گوشه چادرش
می خواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم.
نه اینکه دلم خوش شود که می دانم نمی شود !
شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم...
الهه جان روزت مبارک
به تو سلام می کنم، تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود
روزت خجسته ایامت پذر فروغ و دلت شاداب و سرزنده باد
با سلام و آرزوی توفیقات و سلامتی روز افزون برای شما gxth lh vh il gdk; ;kdn
من یکی که میدونم تو سر از تیم ملی درمیاری پس تا اینجا شلوغ نشده یه دونه امضا به من بده
نویسنده : مامان شایان
|