یه مـدته مـد شـده همه ســخنان دکـتر شــریعتی رو مینویسـن
گفتـم تا از مـد نیوفـتاده منم دـست بکارشـم
با خود فکر می کنم چگونه است که ما در این سر دنیا عرق می ریزیم و وضعمان این است !
و آنها در آن سر دنیا عرق می خورند و وضعشان آن است
نمی دانم اشکال در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن
زن عشق می كارد و كینه درو می كند...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...
می تواند تنها یك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ...
در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ...
او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی....
او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ....
او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد
...!و این رنج است